آری

آری، زندگی را بنگار، به نگاری، زندگی را بنما، به نمایی زندگی را بسرا، من سلام، تو سرود، بر سرود تو سلام بر سرود من درود

Friday, December 28, 2007

هی آقا از اون ور نه، ازین ور!

ز خواب خوش درآمد ناگهان شاه/ جبین افروخته چون بر فلک ماه
ستایش کرد بر شاپور بسیار /که ای من خفته و بختم تو بیدار
به اقبال تو خوابی خوب دیدم / کز آن شادی به گردون سر کشیدم
چنان دیدم که اندر پهن باغی / به دست آوردمی روشن چراغی
چراغم را به نور شمع و مهتاب / بکن تعبیر تا چون باشد این خواب
به تعبیرش زبان بگشاد شاپور / که چشمت روشنی یابد بدان نور
به روز آرد خدا این تیره شب را / بگیری در کنار آن نوش لب را
بدین مژده بیا تا باده نوشیم / زمین را کیمیای لعل پوشیم
بیاراییم فردا مجلسی نو / به باده سالخورد و نرگسی نو
چو از مشرق بر اید چشمه نور / بر انگیزد ز دریا گرد کافور
می کافوربو در جام ریزیم / وز این دریا در آن زورق گریزیم
رخ شاه از طرب چون لاله بشکفت / چو نرگس در نشاط این سخن خفت

--------

یکی وقتی دارد آخرین قدمهایش را به سمت چوبه رستگاری بر میدارد ارزش زمان را می فهمد، دو دیگر زمانی که آخرین مصاحبتش را با محبوبش سپری می کند زمان را عزیز می شمارد، دیگری باری که می فهمد فرصت بدهیهایش سر رسیهد زمان را با تمام علاقه ای که به خانواده اش دارد فریاد می کشد،...
حسین از روی بلاهت سرشارش وقتی پشت چراغ قرمز 120 ثانیه ای مانده است، اهمیت زمان را می یابد؛ ناگهان از خواب بیدار می شود.

3 Comments:

Blogger پژمان said...

چراغ قرمز! هي!!!!!! نميدونم تمثيلي بود يا واقعي بود اين چراغ قرمز ولي من كه حال كردم با چراغ قرمز!

Saturday, December 29, 2007 2:04:00 AM  
Blogger BobXi said...

agha to ke rafty, ma khabidim ta 2 :))

vali vaghean sangake sobhe zood ham michasbe, vali barbary khoshmaze tare :))

rasty porrvatan chetore? bar omade? nahar khordi ? hava chotere? bede be man on chatere ":D

Monday, December 31, 2007 1:55:00 AM  
Blogger میلاد said...

sevomisho ghabul daram:-)

Sunday, December 07, 2008 1:24:00 PM  

Post a Comment

<< Home