هی آقا از اون ور نه، ازین ور!
ز خواب خوش درآمد ناگهان شاه/ جبین افروخته چون بر فلک ماه
ستایش کرد بر شاپور بسیار /که ای من خفته و بختم تو بیدار
به اقبال تو خوابی خوب دیدم / کز آن شادی به گردون سر کشیدم
چنان دیدم که اندر پهن باغی / به دست آوردمی روشن چراغی
چراغم را به نور شمع و مهتاب / بکن تعبیر تا چون باشد این خواب
به تعبیرش زبان بگشاد شاپور / که چشمت روشنی یابد بدان نور
به روز آرد خدا این تیره شب را / بگیری در کنار آن نوش لب را
بدین مژده بیا تا باده نوشیم / زمین را کیمیای لعل پوشیم
بیاراییم فردا مجلسی نو / به باده سالخورد و نرگسی نو
چو از مشرق بر اید چشمه نور / بر انگیزد ز دریا گرد کافور
می کافوربو در جام ریزیم / وز این دریا در آن زورق گریزیم
رخ شاه از طرب چون لاله بشکفت / چو نرگس در نشاط این سخن خفت
--------
یکی وقتی دارد آخرین قدمهایش را به سمت چوبه رستگاری بر میدارد ارزش زمان را می فهمد، دو دیگر زمانی که آخرین مصاحبتش را با محبوبش سپری می کند زمان را عزیز می شمارد، دیگری باری که می فهمد فرصت بدهیهایش سر رسیهد زمان را با تمام علاقه ای که به خانواده اش دارد فریاد می کشد،...
حسین از روی بلاهت سرشارش وقتی پشت چراغ قرمز 120 ثانیه ای مانده است، اهمیت زمان را می یابد؛ ناگهان از خواب بیدار می شود.
ستایش کرد بر شاپور بسیار /که ای من خفته و بختم تو بیدار
به اقبال تو خوابی خوب دیدم / کز آن شادی به گردون سر کشیدم
چنان دیدم که اندر پهن باغی / به دست آوردمی روشن چراغی
چراغم را به نور شمع و مهتاب / بکن تعبیر تا چون باشد این خواب
به تعبیرش زبان بگشاد شاپور / که چشمت روشنی یابد بدان نور
به روز آرد خدا این تیره شب را / بگیری در کنار آن نوش لب را
بدین مژده بیا تا باده نوشیم / زمین را کیمیای لعل پوشیم
بیاراییم فردا مجلسی نو / به باده سالخورد و نرگسی نو
چو از مشرق بر اید چشمه نور / بر انگیزد ز دریا گرد کافور
می کافوربو در جام ریزیم / وز این دریا در آن زورق گریزیم
رخ شاه از طرب چون لاله بشکفت / چو نرگس در نشاط این سخن خفت
--------
یکی وقتی دارد آخرین قدمهایش را به سمت چوبه رستگاری بر میدارد ارزش زمان را می فهمد، دو دیگر زمانی که آخرین مصاحبتش را با محبوبش سپری می کند زمان را عزیز می شمارد، دیگری باری که می فهمد فرصت بدهیهایش سر رسیهد زمان را با تمام علاقه ای که به خانواده اش دارد فریاد می کشد،...
حسین از روی بلاهت سرشارش وقتی پشت چراغ قرمز 120 ثانیه ای مانده است، اهمیت زمان را می یابد؛ ناگهان از خواب بیدار می شود.
3 Comments:
چراغ قرمز! هي!!!!!! نميدونم تمثيلي بود يا واقعي بود اين چراغ قرمز ولي من كه حال كردم با چراغ قرمز!
agha to ke rafty, ma khabidim ta 2 :))
vali vaghean sangake sobhe zood ham michasbe, vali barbary khoshmaze tare :))
rasty porrvatan chetore? bar omade? nahar khordi ? hava chotere? bede be man on chatere ":D
sevomisho ghabul daram:-)
Post a Comment
<< Home