کاش مسئولیتی نبود
خسته می شوم،،ACM از -هر روز تا شب- رفتن دانشگاه برای
امروز نمی روم.
آری نخواهم رفت
بدون عذاب وجدان می فهمی؟!
امروز نمی روم.
آری نخواهم رفت
بدون عذاب وجدان می فهمی؟!
آری، زندگی را بنگار، به نگاری، زندگی را بنما، به نمایی زندگی را بسرا، من سلام، تو سرود، بر سرود تو سلام بر سرود من درود
8 Comments:
there must be more than this provincial life
definitly, agrees!
ماشینی به نام حماقت!
مسؤوليت؟ وجدان؟ جالبه! محض يادآوری به وجدان بيدارت و روحیه مسؤوليت پذيرت بگم که کسی زورت نکرده بود که بيای با یه عده آدمی که شايد خيلی انگيزشون حتی برای نفس کشيدن از تو بيشتره تيم بدی و بعدش اينجوری دودر کنی و اينجوری هم با خودت حال کنی. دلت به حالشون سوخته بود که هم تیمی خوب ندارن؟ خب الان هم ندارن! پس اگه دلت سوخته بود دلتو کماکان بسوزون. جواب میده. ضمناً هنوز دير نشده. ببوس و بذار کنار. به زندگيت برس. به اون چيزی که دوست داری. بدون عذاب وجدان و بدون احساس سنگينی بار هستی و مسؤوليتهای ناشی از اون بردوش قدرتمندت. فقط اخلاق و حداقل انسانيت حکم میکنه که اگه يه نفر منتظرته يه ایميل کوتاه بزنی که شرمنده (البته شايد به دروغ بگی شرمنده! دوست داشتی نگو) من امروز نميام. ايميل نوشتن که مثل ای سی ام تمرين کردن سخت نيست؟ هست؟
من قبلا هم گفته بودم که جمعه ها رو همشو نمی یام، اینو برای توجیه نمی گم چون من دلیلم برا اینکه گفته بودم جمعه ها نمی یام خونواده بود، در حالیکه جمعه که از خواب بیدار شدم بابام پرسید می ری تمرین ای سی ام و منم گفتم آره و مخالفتی نشد برا این می گم که با توجه به این حرفم خیلی غیر منتظره نبود!
نکته بعدی این که اگه بخوای بگی انگیزه هر دو نفر از من خیلی بیشتره در مورد این مسابقات -و نه نفس کشیدن- فکر می کنم خیلی جای بحث داره و البته من اصلن ازین بحث خوشم نمی یاد کما اینکه تا حالا نیومدم بدون اینکه از خوده فرد کم انگیزه دلیلشو بپرسم برم به یکی دیگه بگم که فقط بیاد یه سری گیر بده!
می دونی به نظر من اینکه آدم بپرسه چرا اینطور شد و بعد بشینه به یک نتیجه خوب برسه خیلی بهتر از اینه که بگه نباید اینطور میشد اونهم توسط یک فرد دیگه!
در نهایت اینکه اینطوری می گی می دونم که برا خودت هیچ سودی نداره و هدف یه چیز دیگه است و البته جای قدر دانی داره
دلیل اینکه امروز نیومدم و خیلی چیزهای دیگه رو هم اگه خواستی هم می تونم به خودت و هم هم تیمی های عزیز بگم
کلا هم یه کاره دیگه ات هم داشتم که البته گوشیت جواب نداد
ادامه: الان خودم دوباره حرفهاتو و حرفهای خودمو خوندم و حس کردم راضی کننده نبود و حس می کنم نیاز به حرف زدن داره و نه اینجا
سه نکته کماکان قابل تأمل هستن: يکی اينکه من امروز اومدم دانشگاه و خودم سراغتو گرفتم و علی منو ارجاع داد به وبلاگ ات. ، نه کس ديگه. پس در مورد هم تيمی هات قضاوت نکن. دوم اينکه هرچقدر دلايل دودر کردنت منطقی باشن حداقل اخلاق حکم می کنه که يه اطلاع ساده بدی. سوم اينکه بحث کم انگيزگی با بدقولی و بی ارزش شمردن وقت بقيه فرق داره(جالبه که ادعای انگيزت کماکان باقيه) من هم اگه دقت کنی بهت نگفتم چرا کم انگيزه ای. ياد گرفتن اين نکته خوبه که تيم هم مثل يه جامعه کوچيک میمونه و شرط اول عضو بودن توش اينه که به حقوق متقابلت با بقيه اعضا توجه کنی.
بذار حالا تا تموم نشده نکته چهارم رو هم بگم: اينکه بعداً به اندازه تلاش، روحيه، و ازخودگذشتگی(چيزی که جديداً تو هيچکس نمیبينم) از خودتون انتظار نتيجه گيری داشته باشيد.
در نهايت اينکه: عصر که زنگ زدی تو اتاق دکتر عبادزاده بودم. من شماره خونتون رو تو موبايلم ثبت نکردم اينه که نفهميدم تويی.
هیچ مسئولیتی نیست
یک آدم ... مسئولیت پذیر .. .... هستی
Post a Comment
<< Home